پارت ۱۸ . فصل اول
: آها راستی
-: بله
:... میدونی اسم دختر جادوگر چیه
-:نه نمیدونم ولی جادوگر یه بار به یکی از افرادش گفت دنبال کیتی بگرد البته این اسم واقعی دختر جادوگر نیست جادوگر اینجوری صداش میکنه
: آها.. پس کیتی لقب اون دختر جادوگره .. ولی کیتی که...
-: میشناسیش
: اومم نمیدونم جادوگر دخترش و توی چند سالگی ول کرد
-: فکر کنم ۵ سالگی
:چی...
-:چیزی شده ؟
: نه نه هیچی (لبخند ضایع)
-: او هوم باشه..
چند دقیقه گذشت که اینبار تهیونگ سر صحبت رو باز کرد
-: میگم تا کی اینجا میمونی
: نمیدونم شاید یه هفته یه ماه شایدم یه روز با تا ابد خودمم نمیدونم
-:آها ولی تا ابد که نمیشه
: چرا نشه
-:میخوای دور از خونه و زندگیت و شهر اینجا بمونی خب خانواده ات نگرانت میشن
:خب راستش من خانواده ی ندارم که نگرانم بشن فقط دوتا از دوستام و دوست پسرم بودن که یکی از دوستام و تو کشتی اون یکی و دوست پسرمم ریختن روهم و من اومدم اینجا
-:نمیدونستم... ببخشید بابط اینکه دوستت و من کشتم
:اوممم.. اشکالی نداره
بلند شدم تا برم توی اتاق که با چیزی که گفت سرجام ایستادم
-:تو میدونی دختر جادوگر کیه درسته ؟
نمیدونستم چه جوابی بهش بدم بگم آره میدونم یا دورغ بگم و بگم نمیدونم
ترجیح دادم چیزی نگم و ساکت بودنم
و زود وارد اتاق شدم تا یه وقت چیزی لو ندم
روی مبل کنار دیوار تخت نشستم
یعنی واقعا اون چیزی فکر میکنم درسته...
ویو تهیونگ ( بعد از یه قرن شد ویو تهیونگ 🫤)
معلوم بود یه چیزی رو مخفی میکنه
انگار میدونست دختر جادوگر کیه ولی نمیگفت
ولی خودش که گفت پدر و مادرش ولش کردن
نکنه دختر جادوگر باشه
نه نه مطمئنم اون نیست
ولی اگه نباشه هم میدونه
که دختر جادوگر کیه
هُل کرده بود و زود با عجله رفت داخل اتاق
این دختر چرا یهو انقدر عجیب غریب شد
سرم و بین دستام گرفتم که با صدای....
........
ادمین بلاخره تصمیم گرفته تنبلی رو بزاره کنار
به نظرتون دختر جادوگر کیه ؟
اگه جواب درست و بگید دوتا پارت میزارم
-: بله
:... میدونی اسم دختر جادوگر چیه
-:نه نمیدونم ولی جادوگر یه بار به یکی از افرادش گفت دنبال کیتی بگرد البته این اسم واقعی دختر جادوگر نیست جادوگر اینجوری صداش میکنه
: آها.. پس کیتی لقب اون دختر جادوگره .. ولی کیتی که...
-: میشناسیش
: اومم نمیدونم جادوگر دخترش و توی چند سالگی ول کرد
-: فکر کنم ۵ سالگی
:چی...
-:چیزی شده ؟
: نه نه هیچی (لبخند ضایع)
-: او هوم باشه..
چند دقیقه گذشت که اینبار تهیونگ سر صحبت رو باز کرد
-: میگم تا کی اینجا میمونی
: نمیدونم شاید یه هفته یه ماه شایدم یه روز با تا ابد خودمم نمیدونم
-:آها ولی تا ابد که نمیشه
: چرا نشه
-:میخوای دور از خونه و زندگیت و شهر اینجا بمونی خب خانواده ات نگرانت میشن
:خب راستش من خانواده ی ندارم که نگرانم بشن فقط دوتا از دوستام و دوست پسرم بودن که یکی از دوستام و تو کشتی اون یکی و دوست پسرمم ریختن روهم و من اومدم اینجا
-:نمیدونستم... ببخشید بابط اینکه دوستت و من کشتم
:اوممم.. اشکالی نداره
بلند شدم تا برم توی اتاق که با چیزی که گفت سرجام ایستادم
-:تو میدونی دختر جادوگر کیه درسته ؟
نمیدونستم چه جوابی بهش بدم بگم آره میدونم یا دورغ بگم و بگم نمیدونم
ترجیح دادم چیزی نگم و ساکت بودنم
و زود وارد اتاق شدم تا یه وقت چیزی لو ندم
روی مبل کنار دیوار تخت نشستم
یعنی واقعا اون چیزی فکر میکنم درسته...
ویو تهیونگ ( بعد از یه قرن شد ویو تهیونگ 🫤)
معلوم بود یه چیزی رو مخفی میکنه
انگار میدونست دختر جادوگر کیه ولی نمیگفت
ولی خودش که گفت پدر و مادرش ولش کردن
نکنه دختر جادوگر باشه
نه نه مطمئنم اون نیست
ولی اگه نباشه هم میدونه
که دختر جادوگر کیه
هُل کرده بود و زود با عجله رفت داخل اتاق
این دختر چرا یهو انقدر عجیب غریب شد
سرم و بین دستام گرفتم که با صدای....
........
ادمین بلاخره تصمیم گرفته تنبلی رو بزاره کنار
به نظرتون دختر جادوگر کیه ؟
اگه جواب درست و بگید دوتا پارت میزارم
- ۲۲.۶k
- ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط